رهایم کن در مواجِ رویا

دلدادگی دارم با مستِ بها

کورسویی آمد به شوقِ تنها

دست اندر بوسه ی داغِ گوارا

باشد به شبانگاهِ دلیل، معنا

بستر به عدم و، نوازش، بسا

پایکوبیِ پیر به چرخِ نوا

آغوشم بیخود، به هستیِ شیدا

به باغِ حس؛ شور، روا

جرعه ای باده ی دل؛ خِنگ، ندا.