آغوش گشوده است بهرت، ای تلألو آب

آن هستیِ فروزنده‌ی ناب

ز اعماق کهکشان، وصال تو را دارد فریاد

قاصدان‌اش همه نسیم و نم‌نم و باد

هر دو تان شهره‌اید به پاکی

نور و شهدِ زندگانی، ارجمند در عالم خاکی

تو گویی جشن گرفته است بهر‌تان دهر

آوای رقص و پایکوبی آید ز سراپرده نهر

چمن، رخ آراسته به سرمه ژاله

گلبرگْ گام به دلبرانگی در دمن نهاده

ز پیوند‌تان، طراوتِ دشت روییده

غبار از هستیِ جنبندگانِ عالم پریده.