نيكان را سزد حمايل روح خدايي
پاكدامنان را نشايد دريغ ز بر جاي گذاردن ارواح اهورايي
ديار ايران زمين چشم به راهست به دَم سيرت هاي پاكي
لَختيست خالي گشتست ز بي ريايي و تمنا دارد ز كبرياييان ساحت هاي نجيب و آريايي
قدم به راه عشق نهيد ياران وفادار به راستي و مهرباني
اهرِمَن تاريكي نه كم از ما كشاندست به گور فراموشي
ترسم آيد آن روز كه راست كرداري به فسانه ماند و ز پارسايي نماند نامي
به خويش اطاعت مادر وطن دار گام نِهي به واحه ي پدري و مادرانگي
تو نيستي در اين دهر بهر نشيمني و خوش گذراني
جويايي نام بايدت اگر روسفيدي آخرت را ز بزرگان تمنا داري
يا كه فرزندت برگي زرين باشد در قامت افتخاري جاودان و ماندني
يا كه برومنداني را روانه ساز كه احياي نام ايراني را نبشته دارند بر پيشاني.