نجوای معصومانه‌ی زیبایی

چه وقار‌مند و دلنوازی

بوسه‌ی دلبری‌ات، قلب راست مداوا

فسونِ بی‌پیرایگی‌ات، آغوشی گرم و گوارا

تو رؤیایی یا بالینی از خیال؟

هوش را نوشدارو داده‌ای از جنس بال

قدومت نوازشگرِ ورای خود‌آگاه

تاریکی دل را مرهمی؛ همچو غمزه‌ی ماه

نوش ده مرا زان رنگینْ رقص

عشوه‌ی باده‌ی رخسارت، اغوا‌گری بی‌نقص.