دلدارِ سیمینپیکرِ کران
غمزهی سیالَت رُخِ آسمان راست فروزش
تو گویی لاجورد و جام نقره، غرق عیش
بوسهی سیمینت، بر گونهی ادراک، اغواگر
به شوقِ وصالت، جرعهی چشمهسار، غرق شرر
مراودهی دوردستِ کوهسار و فانوسِ عشوهگر
بوسهی رقصش اکسیرِ قرار بخشد به رُخِ اخگر
نجوای سپاس سوی دادارِ سخی
که جامِ بخشندگیاش، ز کران، بَری.
+ نوشته شده در یکشنبه چهارم شهریور ۱۴۰۳ ساعت 9:1 توسط پویا میر
|