نجوای ماه از ورای افق
بیا بر بالینم، روح جستجوگر زیبایی
از ورای شام تار
مرا بینی
مَنی رهسپردهی تاریکی و تنهایی
منم ماه، عزلتنشین سفرهی بکر خاموشی
در این سفر جاودان دَمی را مهمان شمایم
شما جاودان باشندهگان عالم خاکی
این دیدهی ستایشگر شما
سوق داد گامم را بر کرانهی آشیانتان
دَمی با شما قصه گویم
از ره سپردن در دریای سکوت و خاموشی
مهماننوازی شما را ارج نهم
با بوسههای نورانی
بر دیدگان سراسر بُهت و شکوفایی
دَمی را مهمان شمایم در این کرانهی عالم خاکی
رهآوردم آرامش است و سکون و پویایی احساس
شما راه عالم رؤیا در پیش گیرید
و من مسافر جاودان این بیکران وادی خیال و اسرار کیهانی.
+ نوشته شده در چهارشنبه دوم آبان ۱۴۰۳ ساعت 19:39 توسط پویا میر
|