به یک استادِ ادبیات
زندگانیتان سراسر نور باد؛ که خودتان نور هستید در قامت روانِ مخاطب.
شاید تنها باشید
بله؛ ماه همیشه تنهاست
خورشید همیشه تنهاست
چرا که تنها اوست دستیافته به کیمیای نورافشانی
نه هرکس را یاراست گام نِهادن به وادیِ فروزش
فروزشِ شما، فانوسیست در دیار خرمدلِ ادبیات
آنجا که به کیمیای کلام
دلِ مخاطب را
سرشار ز انگبینِ سبکبالی کنند.
این بادهای که نامش ادب است
همچو جادویی شیرین
زنده کند روحِ فسرده و
قامتِ بالگشاییاش بخشد
به سِحرِ هارمونیِ کلام
این است قدرت بیمثالِ زبانِ فارسی
که یک سطرش
برابر است با
جامهای شهدِ شیرین
اما این جامِ کلام
نه میرا است و نه فانی
که به قرنها
در تارکِ خاطر
مانَد ماندنی.
+ نوشته شده در سه شنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۴ ساعت 10:48 توسط پویا میر
|