آری کتاب

نجوای فروزانِ دل

برگ‌برگی از زرین‌احساس

چشمه‌ی دل گشوده گشت

روحش سرشار ز نجوای گرم

مؤانست، بی‌ریایی، خاطره

زنده‌دل باد آن‌که

سرمست شود به جرعه‌ای رقصِ کلام

شادمان شود به نجوایی

که آن صفحه‌ی سپید روایت کند

آری؛ روحِ دانش

مستانه‌ی ادبیات

شوخ‌چَشمیِ شعر.