ز بوستان خانجان، گُلی گشت رهسپار

سوی جاودان سرای کردگار

حاج ناصر، با دیدگانی گریان

آمدست به پیشواز این عزیز مهمان

آغا‌سلطان، خون به دیده و گیسَش پریشان

به وصل فرزند والای خویش؛ سیرتش گریان

از نواده‌ی اشرف و، علی‌اشرفی برومند

میر‌تیمور و شهاب، به قدم‌رنجه‌اش، خرسند

میر‌امان‌اله بوسه زَنَدَش بر پیشانی

در رخسارش، گریه و دل‌شکستگی دارد نشانی

های‌های و مویه در سراپرده‌ی صید‌محمد‌خان

نام پر‌آوازه‌شان، بر تارَک لر، جاودان

او در جمع بزرگان و؛ دُختش نا‌باور

به تاریکیِ غم کز جانش کِشَد شرر

محمد و کوروش، سیلابه‌ی عَجْز به آغوش

فریده تا ابد، جامبی‌براریرا نماید نوش.