موزون ملودي مهر آيد ز ساحت يار
همو كه زيبنده است به فَر فرشتگان ديار كردگار
بوسه ي روحش آيد ز وادي نجابت فرح وار
مهين سيرت به ذات و مهرباني را سرايد همچو چشمه سار
سيما به سرزندگي بهاران و نغمه ي نِگَهَش آزرمِ وقار
دانم ز رادان نشان دارد و كوي پاكدامني او را هست تبار
گَهگاه آواي نوازش سر دهد هنگاميش كه بيداردلي هست شاخسار
شكوفه هايش بر بار نشينند به گاه رخ نمودن اصالت در بي ريا گهوار
كاشانه اش به مهر فروزش دارد و روزن آشيانش مَه را به مهماني دارد يادگار
وارسته ي سوسوي راست كرداري به دريوزگي آمدست در بر آن اهورايي رخسار.