خیال کلام
آوای قلم را
شیرهی جان دان
ره سپرده سوی سیمای کاغذ.
آری کاغذ
این همدم و مَحرم همه احساسات
این یارِ دیرینِ انسانهای فرهیخته
آنجا که ترنمی از دل برآید
قلم و کاغذ، بالهای نویسندهاند
سوی وصلِ رؤیایی
شکلیافته در قامت خیال.
خیالی زادهی
تبلور بلورِ احساس
ترنم بیریایی وجود
و تحقق عشق
عشق به همه زیباییهای هستی
عشق به همه جلوههای نیک روزگار
و عشق به همه احوالاتی
زادهی خلوصِ اندیشه.