شكوفه هاي ديار
شكوفه هاي ديار
به رهروي نور، ز رخسار آشيان بزداييد غبار
ز درخشش شاپورخواست و خايدالو داريد تبار
رهسپار باشيد تا طوفان درماندگي در نطفه گردد زار
بدانيد كه برتر از لر، در ايران زمين نبودست گُهَر
مردانش به مردانگي شهره بودند و اصالت و فَر
به وقت نام، درخشش داشتند چو اخگر
هر دم؛ جوانه ي افتخار بر رخ ديار مي نشست به ثمر
از پي ظاهر مباشيد كه سيرتتان والاست و زر
خرم آباد؛ بر تارك لر؛ هماره والا بوده به شرر.
+ نوشته شده در یکشنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۰ ساعت 15:26 توسط پویا میر
|