با پرستوی خیال
به رویا غرقه شدم
همنوای بوسهی خاطرات
دِل دادم به نجوای پرستوی خیال
گامِ دیرینهیِ دیار، به تلألو
راهی گشتم به سرابی دلنواز
مرغکان شادمانی، افسونگرِ ملودی سبکبالی
گذرگاهی به عِطرِ خصلت
بارویی به وقارِ تبار
اندیشهای به فرحناکی خورشید
سپیددَمی افروخت بیناییِ احساس
نجواهای ماندگارِ شأن
وزان ز پَسِ صخرهسارِ منش
افقی تابناک به نامِ نیک
رنگینکمانِ خوانِ مهماننوازی
شبانگاهانی به بزمِ یکدلی
صفا و صمیمیت، آذوقهی سفرِ فروزش
با من بگو
نسیمِ خرمدل
ز کولهبارِ همکلامی این کهنبرزن
ز افسونِ چنارها
و
سِحرِ خنیاگرِ چشمهساران
ز رخسارِ ابهتِ فلکالافلاکش
ز سادهدلیِ ارزندهرهگذرانش
ز رویایِ نامآوریِ کودکاناش
آنجا که مادران
فرشتگان اصالت زاییدند
و
شکوفههاشان
بر بلندایِ افتخار
آشیان ساختند.