شوکت تقدیر
چه زیباست روحِ دلبرانهی پاییز
تو گویی طبیعت سوی نوزایشی دگر دارد گریز
ملودی خِشخِش و رقص مستانهی برگبار
کاروانی زردپوش سوی درگاه بهاران گشته رهسپار
رفتند یاران سبزرخسار، سوی غایت تقدیر
این سفر، شکفتن زیبایی راست اکسیر
شاید همینست راهِ بالندگی زندگانی
که یکدم ز پویش و بالگشایی باز نمانی
همه توشهی رَهَت نهفتست در طبیعت
رهسپری جاودان باش، گرت خواهی روحِ شوکت.
+ نوشته شده در جمعه بیست و یکم مهر ۱۴۰۲ ساعت 11:15 توسط پویا میر
|