عشقم را پذیرا باش، سیالِ دلربا

تا چند با عشوه‌ی رقصانت کنم مدارا

دو دلداده، پری‌وار و ستبر

یکی سنگ خارا؛ یکی هاله‌ی ابر

در گذر‌گاهِ پاکی، نمودید قرار وصل

بزم‌تان فسون‌گر و رهیابی‌اش نا سهل

به گامِ خیال، گشتم شرفیاب

دَمی نوش؛ افسوس، باقی گشت سراب.