گلبرگهای سپید
ای گونههای سپید، بوسه فرستید قلبم را
عِطری از رخسارتان آمد؛ افسونگر، گوارا
من محو غمزهی پیکر و؛ رؤیایی مدید
به عالم نجوا رفتم؛ سبکبالی گشت پدید
آغوشِ نوزایش گشودید به نسیم
وقار معصومانهتان، گویا، ندارد حریم
چه سِر است اندر وقارِ خامُشتان
که احساس، به وصلتان، ناآرام و خروشان.
+ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 11:3 توسط پویا میر
|