صدف وجود مادر
در باطن بي پيرايه ات گوهري پروردست سرافراز به منش پاكي
تو صدفش بودي و او ز تو آموخت امورات راستي، نجابت، و بي آلايشي
سيمايش نشان ز نكويي انديشه دارد و بوسه بي ريايي بر پيشاني
شايد تو نداني؛ اما خود خنياي پاكدامني هستي سزاوار ستايش و قدرداني
غمزه مهربانيت ربود قرار ز غنودگان در دهر رنجش و نا شادكامي
دامان مهر گستر كه فراوانند دريوزگان كوي وارستگي روح و هماي سخي مهمان نوازي.