روح را بسپار به نجوای رشد
آرام باش در کشاکشِ راه
گاه سنگلاخ است گام‌گاهِ روح تو
گاه بارانِ تگرگ بر اندیشه‌ی خستگی‌ناپذیرِ تو
زمانی لهیبِ نا‌امیدی
تیغِ برانِ قلبت است
و گاه
شمشیرِ شکست، آویخته در برابر دیدگانت
اما
روحِ اراده
نه از جنس ماده
که هستی‌ای‌ست ورای خیال
نیرو محرکه‌ای بس بی‌انتها
پس، روی بیار به پناهِ دادار
دل صاف کن
گام در راهِ بی‌ریایی نِه
روان شُو به ستایشِ معبود
که هر آن دلِ با خدا
بهره‌مند است از گران رهنما
که چراغ پیشِ پایت نَهَد
سنگِ خارا را نماید نرم
در‌های هستی را گشوده نماید
انسان‌های نیک را
بر بلندای نکو‌نامی نشاند.