واحه ي مهر و زيبايي
راهي ديار زيبايي شدي و وادي هنر
ز نغمه ي روحت ترنم آراستگي برخاست و تلألو گُهَر
بر اين مِهر باش كه زايندگي زايد ز سيرت پر شرر
آفرينش فزايد بر روحي كه ورا بي ريايي هست فر
ره خود پوي و فانوس باش بر زيبايي اخگر
جاودانگي به دو امر پايد؛ يكي كلام و دگري آفرينندگي اثر
واحه ي معماري را پايش و ديرپايي بودست بحر
بي سر و پا شو آن گه كه خلاقيت و زيبافشاني گردَدَت بال و پر.